غزل مناجاتی با خداوند
از دین به جای حلم، تفــاخر گــرفته ام اوصافی از قبــیل تحــجــر گــرفتــه ام در منجلاب کبر و حسد گیــر کـرده ام حس می کنم که بــوی تنفــر گـرفته ام درد بدی است، حال مناجات وسجده نیست بیــمــاری شدید تــکــبــر گــرفـتــه ام ای ابر دیده ، محض رضای خـدا ببار در بین شعله های هوس گــر گرفته ام شرط سعادت ابـدی حب فــاطمه است این درس را من از ادب حر گرفته ام |